|
|
نوشته شده در یک شنبه 30 شهريور 1393
بازدید : 447
نویسنده : حسین
|
|
نوشته شده در یک شنبه 30 شهريور 1393
بازدید : 435
نویسنده : حسین
|
|
چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است
چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .
برای شادی روح تمام شهدا صلوات........
:: برچسبها:
شعر،شهید،شهداء ,
نوشته شده در شنبه 29 شهريور 1393
بازدید : 436
نویسنده : حسین
|
|
زندگی سیبی نیست که توانی آن را گاز زنی با پوست
سیب گرچه زیبا
گرچه سرخ
گرچه شیرین
شاید این سیب شیرین باشد ، شاید ترش
شاید سالم
شایدم کرمی در آن میجنبد
زندگی زیبا نیست تا شود آن را به سیبی سرخ تشبیهش کرد
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی ساکن است
زندگی پرواز نیست
زندگی حس دو عاشق نیست که به هم نزدیکند
زندگی آن لحظه است که دو عاشق دورند
دورند و دورند و دور
آن قدر دور که شاید سال ها ، شاید .......
شاید این زندگی پست نگذارد آن ها طعم عشق را بچشند
زندگی دریایی است
ژرف ، مواج ، سیاه
نتوان کرد شنا
زندگی باده و می نیست که تو را آزاد کند از غم ها
زندگی تلخ است ، تلخ
تلخ تلخ مثل زهر
زندگی نردبانی نیست که تو را ببرد تا عرش خدا
زندگی شیبی است که تو را از عرش خدا میکشد در اعماق ، تا ته چاه
زندگی معنایی است بی معنا
مترادف نیست با چیزی ، نیست متضاد
زندگی رویا نیست که زیبا باشد
زندگی کابوس است ، وحشتناک
زندگی جنگل نیست ، سرسبز ، پر گل های قشنگ
زندگی هست کویر ، خشک ، بی آب و علف
من هنوز حیرانم
که چرا این مردم عاشق زندگی اند
عاشق مرگ شوید
عاشق آزادی
مرگ تعبیری است بی همتا مرگ یعنی سیبی سرخ که درونش پیداست
مرگ یعنی مرغان مهاجر که رسیدند به هدف
مرگ یعنی دو عاشق که دور بودند ز هم و رسیدند به هم
مرگ یعنی چشمه ، روشن ، شفاف
مرگ یعنی تضاد
زندگی سیبی نیست که توانی آن را گاز زنی با پوست
زندگی بی معناست ...
:: برچسبها:
عاشقانه،قشنگ،شعر ,
نوشته شده در شنبه 29 شهريور 1393
بازدید : 423
نویسنده : حسین
|
|
به سلامتیــــــه گریــــــــه های یواشکـــــــــی"
بغضــــــــی که وسط یه مهمونـــــــــی میاد سراغــــــــت"
آهنگایـــــــــی که سریـــــــع رد میکنــــــــی چون میدونــــــی داغونـــــــــت میکنـــــــــه"
سلامتــــــــی خودم که همه بهــــــــم میگـــــــن بی اعصـــــــــاب
، قاطــــــــی چون هیچـــــــــی از زندگیـــــــــم نمیدونـــــــــن..!
مگه من چقد میتونم تحمل کنم؟؟؟!
نبودنتو؟
نداشتنتو؟
ندیدنتو؟
نخواستنتو؟
به سلامتـــــــــــــــــــــــــ ی من ....
منی ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﻟم ﻭﺍﺳـﻪ ﯾﻪ ﺑـﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺗﻨﮕـﻪ ...
منی ﮐﻪ بغضمو ﺟﻠﻮ ﻫﻤــﻪ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿـﺪم،ﮐﻪ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﮔـﺮﯾــﻪ ﻧﮑﻨـم !!!
منی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺁﻫﻨﮕـﯽ ﮔﻮﺵ ﻣﯿــﺪم، ﻓﻘﻂ ﯾﺎﺩ ﯾـﻪ ﻧــﻔــــﺮ ﻣﯿـﻔﺘم !!!
منی ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺎم ﺣــﺮﻑ ﺑﺰﻧـم ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨـم ﺳـﺮﯾـﻊ ﻣﯿﮕـم : ﺑﯿــــﺨﯿـــــــــــــــﺎﻝ !
منی ﮐﻪ ﺷــﺒﺎ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺗﻨـﻬﺎﯾــﯽ ﻭ ﺑـﯽ ﺭﻭﯾـﺎ ﺑﻮﺩﻥ،ﻫﺪﻓﻮﻥ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑـم...!!!
منی ﮐﻪ ﺣﺘـﯽ ﺩﯾﮕـﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧـم ﭼﻪ ﻣـﺮﮔمـﻪ ، ﻭ ﭼـﻪ ﺭﯾﺨﺘـﯽ ﺑﺎﯾــﺪ ﺧﻮﺩمو ﺧﺎﻟـﯽ ﮐﻨـم ...
:: برچسبها:
عاشقانه،قشنگ،شعر ,
نوشته شده در شنبه 22 شهريور 1393
بازدید : 479
نویسنده : حسین
|
|
هماكنون درمی يابم که جان از پيكرم میگسلد ... اگر از ميان شما كسی میخواهد
دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود
و هنگامی كه روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پيكرم را كسی نبيند، حتی شما فرزندانم.
پس از مرگ بدنم را موميای نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك
پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاری
برای انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكی مثل ايران دفن شود.از همه پارسيان و هم پيمانان
بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند.
به واپسين پند من گوش فرا داريد. اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيد.
:: برچسبها:
سخنان گزفنون درباره کوروش بزرگ ,
نوشته شده در چهار شنبه 19 شهريور 1393
بازدید : 456
نویسنده : حسین
|
|
اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه وقتا فرق ميکنه
گفت: رفیق يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکت کنم
گفت: من رفتني ام!
گفتم: يعني چي؟
گفت: دارم ميميرم
گفتم: دکتر رفتی، خارج از کشور؟
گفت: نه همه دکترا اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد.
گفتم: خدا کريمه، انشالله که بهت سلامتي ميده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟
فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه کلاه سرش گذاشت
و الکی امیدوارش کرد
گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟
گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم
از خونه بيرون نميومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم
خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و
انگار اين حال منو کسي نداشت
خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد
با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی
سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم
بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم
ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم
گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و
بدون اينکه حساب کتاب کنم بهشون کمک ميکردم
مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم
الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم
حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم
و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟
گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه
آدما تا دم رفتن و مرگ خوب شدنشون واسه خدا عزيز و مهمه
آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت
ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟
گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!!
يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدر
وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟
گفت: بيمار نيستم!
گفتم: پس چي؟
گفت: فهميدم بالاخره یک روز مردني هستم، رفتم
دکتر گفتم ميتونيد کاري کنيد که
اصلا نميرم گفتن نه. پرسیدم خارج چي؟ و باز جواب دادند نه!
خلاصه دوست عزیز ما رفتني هستيم, وقتش فرقي داره که کی باشه؟
باز خنديد و رفت و دل منو با خودش برد....
اگر این پیام را دریافت کردی بدون که خدا تو رو خیلی دوست داشته
که امروز این زنگ خطر رو برات بصدا در آورده
پس ...
تو هم برای عزیزانت بفرست و زنجیره مهربانی را ادامه بده
برای اونایی که یادشون رفته که یک روز رفتنی هستند ...
شاید حرص می زنند و دیگران را می آزارند ...
دوستان من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب ..........
________________________________
شاید شیعه ای امشب شب اول قبرش باشه......
شادش کنیم با ذکر صلوات....
یه شب هم نوبت ما میشه..
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
:: برچسبها:
خدا ,
قیامت ,
شعر ,
شب ,
قبر ,
اول ,
نوشته شده در سه شنبه 18 شهريور 1393
بازدید : 446
نویسنده : حسین
|
|
میگـــن واسه آرامــش خـــودتم که شـــده ببـــخش و فــراموش کن, ولـی وقتـــی
از کســایی که توقــع نـــداری میــرنجــی، هــر چقـــدر هـــم که بخوای ببخــشی
و فــراموش کنــی نمیـــشه، انگـار داری خــودتو گــول میـــزنی, وقتـــی
از یـــه دوســت میـــرنجی, حتــی اگه بگـــی بخــشیدمـــش یه چــــیزی
ته دلــــت میمـــونه, کیـــنه نیـــست... یه جــای زخـــــم... یه چیـــزی که
نمیـــذاره اوضــاع مثل قبــل بشــــه، هــر چقدر هم که تلاش کنــــی،
خودتو بزنی به اون راه و بگی نـــه ... بی فایـــده ست , یه چیزی این وســـط از بیــــن رفتـــه
و جای خــالیــــش تا همیـــشه درد میکــــنه , یـــه چیــــزی مثــــل ""حــــــــــــــــــــــــرمـ ـــــــــــــت""
:: برچسبها:
آرامش،عاطفی،دوستانه،زیبا،قشنگ ,
نوشته شده در سه شنبه 18 شهريور 1393
بازدید : 474
نویسنده : حسین
|
|
گاهی تنهایی،یعنی خیلیا در حدت نیستن...
سکوت کن...بزار غمهایت سربسته بمانند...گاهی سبک نشوی سنگین تری...باورکن
:: برچسبها:
عاشقانه ,
قشنگ ,
شعر ,
نوشته شده در یک شنبه 16 شهريور 1393
بازدید : 425
نویسنده : حسین
|
|
سلام دوستان امشب شب ولادت با سعادته امام رضا(ع)هست
امیدوارم هرچی حاجت دارید و اگه به صلاحتون هست بگیرید
ولی بیاید یه دعای دیگه هم کنیم و اون دعا دعای فرج باشه دعای فرج امام زمان و حل شدن همه
مشکلات آدما چه ایرانی ،چه غیر ایرانی اگه واقعا ادعا می کنی که آرزو داری آقا ظهور کنه پس دعا کن
و انقدر کپی کن این مطلبو تا به همه برسه و دعاهایی که برای ظهور حضرت
مهدی میشه زیاد بشه تا خدا به دل پاک بنده هاش نگاه کنه
و آقا ظهور کنه و از این همه بیچارگی بشریت رو نجات بده.یا علی.
:: برچسبها:
ولادت،باسعادت،امام،رضا،ع،بر،مسلمانان،جهان،تبریک،تهنیت،و،باد ,
نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393
بازدید : 451
نویسنده : حسین
|
|
خدایا من گناهی نکرده بودم که اینک قلبی شکسته در سینه دارم . . .
گناه من چه بود که بازیچه دست این و آن بودم !
هر که آمد بر روی قلبم پا گذشت و رفت و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد !
خدایا چرا در این روزها باید در حسرت عشق و محبت باشیم ،
عشقی که تو در وجود همه قرار دادی و احساسی که همه بتوانند عاشق شوند !
خدایا نمیدانم میدانی در این زمانه همه با احساس عشقی که به آنها دادی
قلبها را میشکنند و خیانت میکنند !
خدایا نمیدانم میدانی که عشقی که تو آفریدی دیگر آن زیبایی و وفاداری را ندارد ؟
خدایا نگاهی کن به عاشقان واقعی ، ببین حال آن ها را ، بگو که چه بر سر عشق آمده ؟!
میخواهی فریاد بزنم تا بشنوی صدای مرا ؟ میخواهی با صدای بلند گریه کنم
تا بشنوی درد این دل تنهای مرا ؟
خدایا مگر عاشقان چه گناهی کرده اند که همیشه باید متهم ردیف اول باشند ،
چرا باید به جای آن آدمهای بی وفا ، عاشقان محکوم به حبس ابد باشند ؟
خدایا میشنوی حرفهای مرا ، درک میکنی احساسات این قلب زخم خورده مرا ؟!
چرا سکوت ؟ چگونه باید بشنوم پاسخت را در جواب این دل صبور ؟!
خدیا اگر بخواهم از حال و روز خویش بگویم ، باید در انتظار باران اشکهایت باشم ،
تا بدانی عشقی که آفریده ای و احساساتش به چه روزی افتاده ،
مثل این است که برگ سبزی از شاخه اش بر روی زمین افتاده
و همه بر روی آن پا میگذارند و یک برگ خشکیده همچنان بر روی شاخه اش مانده
خدایا در این چند صباح باقی مانده از این زندگی بی محبت و پوچ ،
هوای عاشقان را داشته باش . . .
:: برچسبها:
شعر،عاشقانه،قشنگ،زیبا ,
نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393
بازدید : 439
نویسنده : حسین
|
|
باز باران
اما این بار بی ترانه ....
بازباران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد برمنه تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم ...
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست ....
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن عاشق که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست ...
نمی فهمم ....
نمی دانم ...
نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق معنای تنهانیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای تنهایی ما زیباست ...
نمی فهمم ....
نمیدانم...کجای این ترانه زیباست...
:: برچسبها:
باز باران ,
نوشته شده در چهار شنبه 5 شهريور 1393
بازدید : 446
نویسنده : حسین
|
|
قهر بودیم ، در حال نماز خوندن بود ..
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ورنشسته بودم
کتاب شعرش و برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!!
کتاب و گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت :
“غزل تمام ، نمازش تمام ،دنیا مات ، سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد”
باز هم بهش نگاه نکردم …
اینبار پرسید : عاشقمی؟؟ سکوت کردم …
گفت: “عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند”
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه ؟؟؟
گفتم : نـــــــه
گفت : ” لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ”
زدم زیرِ خنده … و رو بروش نشستم …
دیگه نتونستم بهش نگم وجودش چقدر آرامش بخشه …
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
خدا رو شکر که هستی …
:: برچسبها:
شعر،متن،عاشقانه،زیبا،قشنگ ,
نوشته شده در چهار شنبه 5 شهريور 1393
بازدید : 451
نویسنده : حسین
|
|
♥ نه از تــ♥ــو میگذرم و نه از عشقت ♥
♥ تمام دنیا جمع شوند و ♥
♥ بخواهند تــ ♥ــو را از من بگیرند ♥
♥ نمی توانند ♥
♥ آرامش وجودم ♥
♥ بگذار حسودان هرچه میخواهند بگویند ♥
♥ بگذار دق کنند
:: برچسبها:
شعر،عاشقانه،قشنگ،زیبا ,
نوشته شده در شنبه 1 شهريور 1393
بازدید : 645
نویسنده : حسین
|
|
اهای مخاطب خاص قدیم خوب بخون: دم خودم گرم که به خاطر تو قید بهتر از تو رو زدم
دم خودم گرم که بخاطرت خواستم تک پر باشم اما پری نذاشتی واسه پریدنم.
دم خود م گرم که اگه دروغی هم گفتم بخاطر ترس از دست دادنت بود
دم خودم گرم که در مورد احساسم دروغ نگفتم
دم خودم گرم که خیلی از همون کسایی که مثل چشمت بهشون اعتماد داری بهم نخ دادن و خواستن باهام باشن ولی چون واقعا دوست داشتم به خودم اجازه ندادم حتی بهشون فکر کنم
دم خودم گرم که با وجود اینکه کامل نبودم ولی مطمئنم هیچکس اندازه من به دردت نمیخورد
دم خودم گرم که چیزایی در موردت شنیدم که خیلی برام تحملش سخت بود ولی نزاشتم تو روحتم با خبر شه چون باورنداشتم
دم خودم گرم که میتونستم ازت انتقام بگیرم ولی نگرفتم
دم خودم گرم که مطمئنم برمیگردی و دلت هنوز بامنه ولی با وجود اینکه هنوزم یه کم دوست دارم ولی دیگه نگاهتم نمیکنم....
بعد از تو سایز دلم دیگه باکسی جور نشد میدونم توهم مثل منی.
ولی مطمئن باش اگه تا اخر هم تنها بمونم دیگه چشمامو بهت حتی قرض هم نمیدم. . .
:: برچسبها:
اهای مخاطب خاص قدیم خوب بخون: دم خودم گرم که به خاطر تو قید بهتر از تو رو زدم ,
|
|
|